معرفی رشته روانشناسی
آشنایی با رشته روانشناسی
همه ما به دنبال داشتن یک زندگی بهتر با ایده آل های خود هستیم. عواملی مانند شادی، خوشبختی و رضایت از زندگی، موفقیت ، سلامت روحی و روانی، ثروت مالی، جایگاه اجتماعی مناسب و مانند اینها از جمله مواردی هستند که بسیاری از افراد به دنبال آن هستند. به نظر می رسد یکی از موثرترین ابزارها برای رسیدن به اهداف تعیین شده علم روانشناسی است. زیرا روانشناسی موضوعی است که هرکس در زندگی به آن نیاز خواهد داشت. همه ما در برهههایی از زندگیمان ممکن است احساس ناامیدی کنیم و برای کنار آمدن با مشکلاتمان به کمک نیاز داشته باشیم. در دنیا بسیاری از افراد جهت پرداختن به احساسات و مشکلات خارج از اختیار نظیر مسائل زناشویی یا روابط عاطفی، مشکلات خانوادگی، از دست دادن شغل، مرگ عزیزان، افسردگی، اضطراب، فرسودگی روانی و سوء مصرف مواد نیازمند کمک هستند.
این صدمات و تشویشهای زندگی روزانه، در پارهای از اوقات میتوانند ناتوانیهای چشمگیری را سبب شوند و گاهیاوقات برای رفع این مشکلات به شخص آموزشدیده و یا متخصص نیاز داریم. روانشناسان از طریق درمان، به میلیونها افراد در تمامی سنین کمک میکنند تا زندگی سالم و پربازدهتری داشته باشند.
تاریخچه روانشناسی
روانشناسی در ابتدا از فلسفه و زیستشناسی تکامل یافته است. مباحث مربوط به این دو موضوع به زمان متفکران اولیه یونان، از جمله ارسطو و سقراط مربوط میشود. کلمه «روانشناسی» خود از واژه یونانی روان گرفته شده است که به معنای واقعی کلمه یعنی «زندگی» یا «نفس» است. معانی مشتق شده از کلمه شامل «روح» یا «خود» است.
روانشناسی چیست؟
روانشناسی، مطالعه ذهن و رفتار است. این شامل تأثیرات بیولوژیکی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی است که بر نحوه تفکر، عملکرد و احساس افراد تأثیر میگذارد.
بدست آوردن درک غنیتر و عمیقتر از روانشناسی، به افراد کمک میکند تا بینش خود را نسبت به اعمال خود و همچنین درک بهتر افراد دیگر به دست آورند.
انواع روانشناسی
روانشناسی، یک زمینه گسترده و متنوع است که شامل مطالعه اندیشه، رفتار، پیشرفت، شخصیت، احساسات، انگیزه و موارد دیگر میشود. در زیر برخی از زمینههای اصلی تحقیق و کاربرد در روانشناسی آمده است:
- روانشناسی غیرعادی (Abnormal psychology): بررسی رفتارهای غیرطبیعی و علم آسیبشناسی روانی است. این حوزه تخصصی در تحقیقات و معالجه انواع اختلالات روانی متمرکز است و با رواندرمانی و روانشناسی بالینی مرتبط است.
- روانشناسی زیستشناختی (بیوپسیولوژی): بررسی میکند که چگونه فرایندهای بیولوژیکی بر ذهن و رفتار تأثیر میگذارند. این ارتباط نزدیکی با علوم اعصاب دارد و از ابزارهایی مانند اسکن MRI و PET برای بررسی آسیب مغزی یا ناهنجاریهای مغزی استفاده میشود.
- روانشناسی بالینی (Clinical psychology): بر ارزیابی، تشخیص و درمان اختلالات روانی متمرکز است.
- روانشناسی شناختی (Cognitive psychology): مطالعه فرایندهای فکری انسان از جمله توجه، حافظه، ادراک، تصمیمگیری، حل مسئله و فراگیری زبان است.
- روانشناسی تطبیقی (Comparative psychology): به مطالعه رفتار حیوانات مربوط میشود.
- روانشناسی توسعه ناحیهای (Developmental psychology): به رشد و پیشرفت انسان در طول عمر از جمله تواناییهای شناختی، اخلاق، عملکرد اجتماعی، هویت و سایر زمینههای زندگی توجه میکند.
- روانشناسی پزشکی قانونی (Forensic psychology): یک زمینه کاربردی است که با استفاده از تحقیقات روانشناسی و اصول در سیستم عدالت قضایی و کیفری متمرکز است.
- روانشناسی سازمانی-صنعتی (Industrial-organizational psychology): زمینهای است که از تحقیقات روانشناختی برای ارتقاء عملکرد کار و انتخاب کارمندان استفاده میشود.
- روانشناسی شخصیت (Personality psychology): بر درک چگونگی رشد شخصیت و همچنین الگوهای افکار، رفتارها و ویژگیهایی که باعث منحصربهفرد بودن فرد میشود، تمرکز دارد.
- روانشناسی اجتماعی (Social psychology): بر رفتار گروهی، تأثیرات اجتماعی بر رفتارهای فردی، نگرشها، پیشداوری، انطباق، پرخاشگری و مباحث مرتبط متمرکز است.
روانشناس خوب چه ویژگی هایی دارد؟
روانشناسی نیز مانند بسیاری از رشته های دانشگاهی دیگر بصورت آکادمیک آموخته می شود. یک روانشناس خوب روانشناسی است که بتواند مباحث تئوری را به عمل و کاربرد تبدیل کند. روانشناس به خوبی می داند که تیپ های شخصیتی بسیاری وجود دارد و باید رفتار متناسب با همان تیپ شخصیتی در هنگام ارتباط بکار گرفته شود. روانشناس با تکیه بر دانش و تجربه خود می تواند با افراد مختلف وارد ارتباط شده و تا حد مورد نیاز آنها را بشناسد. بر اساس همین اطلاعات که از شناخت شخص بدست می آید می توان راهکار مناسب را برای مشاوره ، روانکاوی و بهبود وضعیت مراجعه کننده اتخاد کرد.
درمان مشکلات روحی و روانی با روانشناسی
روانشناس باید امین و رازدار مراجعه کننده باشد. بیان این موضوع به مراجعه کننده موجب فراهم شدن بستر اعتماد و اطمینان شده و باعث می شود مراجعه کننده اطلاعات کاملی در مورد خود و مشکلی که برای آن پیش آمده به روانشناس ارائه کند. این اطلاعات به همراه بررسی های تخصصی که شاید خود شخص مراجعه کننده نیز از آنها بی اطلاع باشد به روانشناس کمک خواهد کرد که مشکل را پیدا کند. پس از پیدا شدن مشکل نوبت به این مرحله می رسد که شخص باید بپذیرد این مشکل را دارد و باید آنرا درمان کرد. مجددا لازم به ذکر است که روش و الگوی درمان برای همه یکسان نیست و موارد بسیاری در تعیین روش درمان دخیل هستند.
روانشناسی از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است
راهکاری که روانشناس به مراجعه کننده می دهد می تواند مسیر زندگی آن شخص را به کلی تحت تاثیر خود قرار دهد. در واقع روانشناس باید خود را در جایگاه مراجعه کننده قرار داده و به این فکر کند که آیا اگر خود من در این موقعیت بودم چه کاری انجام می دادم؟ روانشناس با پاسخ به این سوال است که می تواند راهنمایی مناسبی به شخص ارائه دهد. همچنین این موضوع بسیار مهم است که شخص مراجعه کننده ممکن است در لبه پرتگاه زندگی خود باشد و این حساسیت کار را بشدت بالا می برد. چون کلمه به کلمه سخنان روانشناس در روح و روان مراجعه کننده نفوذ کرده و قاعدتا شخص آنرا ملاک تصمیم گیری های خود خواهد کرد.
روانشناسی به عنوان یک زمینه مطالعاتی جداگانه و مستقل به وجود آمد که ویلهلم ووند (Wilhelm Wundt) اولین آزمایشگاه تجربی را در سال ۱۸۷۹ در لایپزیگ، آلمان تأسیس کرد. در طول تاریخ روانشناسی، مکاتب مختلف فکری برای توضیح ذهن و رفتار انسان شکل گرفتهاند. در برخی موارد، برخی از مدارس فکری برای مدتی بر حوزه روانشناسی، تسلط یافتند
لم روانشناسی یکی از موثر ترین و کارآمد ترین وسیله برای مدیریت روح و روان انسان می باشد. این علم می تواند به طور مستقیم در زندگی افراد تاثیر گذاشته و آنها را از مبتلا شدن به بیماری های روحی و روانی حفظ کند. افراد می توانند در زمینه های مختلف، در هر زمان و با هر بهانه ای به روانشناس مراجعه کنند و مشکلات روانی خود را با وی در میان بگذارند.
روانشناسی اسلامی
هرچند روانشناسی، از دهه دوم قرن بیستم در تعارض با دین قرار گرفت، اما همانند دوره نخست خود، بار دیگر از نیمه دوم قرن بیستم به دین روی آورد و با نگاه مثبت به آن نگریست و از آن بهره گرفت. مثلاً پارگامنت معتقد است میتوان سبکهای مقابلهای را از مذهب نیز فرا گرفت. در این دوره، گذشته از ورود آموزههای دینی به روانشناسی، مسئله روانشناسی فرهنگی نیز مطرح میشود که معتقد است نمیتوان روانشناسی برآمده از فرهنگی خاص را بر دیگر فرهنگها تعمیم داد.
از اینرو مشاوره و رواندرمانی مبتنی بر فرهنگ جایگاه خاص خود را پیدا میکند. کتاب دین و معنویت در رواندرمانی و مشاوره نوشته ثور یوهانسن و رواندرمانی و مشاوره با مسلمانان نوشته مروان دُوَیری نمونههایی از این رویکرد هستند. بهعلاوه، برخی نشریات مانند نشریه بینالمللی روانشناسی دین، بهداشت روانی، دین و فرهنگ، و نشریه بهداشت روانی مسلمانان، با عناوین خود بر ضرورت توجه به ادیان و فرهنگهای دیگر تأکید میکنند و اینکه روانشناسی دین و معنویت دیگر نمیتواند مختص آمریکای شمالی باشد.
بهویژه با ظهور انسانگراها و رویکرد مثبتگرا در روانشناسی، بیش از پیش، اموری که در دین فضیلت شمرده میشد، محل توجه قرار گرفت. امروزه، گذشته از تأکید بر نقش کلی دین، آموزههای دینی نیز، که روزگاری فقط موعظه محسوب میشدند، وارد مباحث روانشناختی شدهاند! گذشت، قدردانی، قناعت و موضوعاتی از این دست، اکنون به مداخلات روانشناختی راه یافتهاند.
این قبیل مسائل نشان میدهد که روانشناسی با سپریکردن دورههای مختلف، به قابلیتی دست یافته است که اکنون بهتر میتواند برخی ابعاد روانشناختی آموزههای دین، و البته نه همه آن، را درک کند. دین و آموزههای دینی، تغییری نکردهاند؛ آنچه تغییر کرده، دانش روانشناسی است. آموزههای دینی در موضوع انسان و تحلیل رفتارها و فرآیندهای روانی او، و همچنین در پرورش انسانهای سرآمد و فرهیخته، به مثابه منابعی غنی هستند که کشف و استفاده از آنها نیازمند دانش پیشرفته و رشد علمی است. امروزه روانشناسی علاوه بر رشد بسیار خوب در روش و فنون رواندرمانی، به رشد معرفتی نیز دست یافته که بر اساس آن میتواند این بخش از قابلیتها و ظرفیتهای دین را نیز درک کند و از آن بهره ببَرَد. اینجا است که روانشناسی مبتنی بر معارف اسلامی معنا پیدا میکند.
روانشناسی مبتنی بر دین و فرهنگ بومی، نه سخن مامسلمانان، بلکه سخن پیروان دیگر ادیان و مکاتب نیز هست. مثلاً در مسیحیت، جیمز استالکر کتاب روانشناسی مسیحی و اریک جانسون کتاب مبانی مراقبت روح: طرحی برای روان شناسی مسیحی را نوشتهاند. در یهودیت، سیمور هافمن کتاب رواندرمانی و یهودیت و آرون رابینویتز کتاب یهودیت و روانشناسی: رویکرد تعاملی را نگاشتهاند. در بودیسم نیز کالوپاهانا کتاب اصول روانشناسی بودایی را نوشته است و پیکرینگ در کتاب منابع تجربه، حدود ده مقاله درباره روانشناسی بودایی آورده است.
پرسش اساسی این است که جایگاه اسلام در این حوزه کجاست؟
اسلام، به عنوان یکی از غنیترین ادیان و اصیلترین آنها، در این موضوع جایگاهی ویژه دارد؛ بهویژه مذهب تشیع، که چندین هزار آیه و روایت درباره ابعاد مختلف انسان دارد که میتواند منبعی فوقالعاده برای تحلیل رفتارها و فرآیندهای روانی انسان و نیز پرورش انسانهای فرهیخته باشد. از اینرو است که میبینیم تحقیقات روانشناختی، معمولاً با یک یا چند آیه یا روایت سازگاری دارند و پژوهشگران و استادان، به تطبیق این دو با یکدیگر روی میآورند؛ پدیدهای که هرچند اشکال روششناختی دارد، اما شایع شده است.
امروزه آنچه روانشناسی اسلامی خوانده میشود به دنبال آن است که با مطالعه دقیق و علمی منابع اسلامی (قرآن و حدیث)، ابعاد روانشناختی آنها را کشف و ایدههایی برای دانش روانشناسی استخراج کند تا با طی مراحل خود، به نظریههای علمی تبدیل شوند. این چیزی است که از آن به «تئوریزهکردن» معارف دینی در برابر «اسلامیزهکردن» روانشناسی یاد میکنیم.
آنچه روانشناسی اسلامی خوانده میشود، هرچند تحقیقات تجربی را محور قرار نمیدهد تا آنها را با معارف دین تأیید کند، با این حال، حتماً به آنها توجه میکند تا نسبت آنها با معارف دین مشخص شود؛ این نسبت گاه تطابق کامل است، گاه تعارض کامل و گاه ممکن است در بخشهایی هماهنگ باشد و در بخشهایی متفاوت؛ یا سکوت کرده باشد.
آنچه روانشناسی اسلامی خوانده میشود، هرچند در مطالعه متون دینی، روش علمی پژوهش در علوم نقلی را به کار میبندد، اما نهتنها با روشهای متقن و شناختهشده تجربی مخالف نیست و از آنها استفاده میکند، بلکه کاربست آن را ضروری میداند. پس از نظریهپردازی، تبدیل آموزههای دینی به فنون و ابزار روانشناختی، به منظور کاربردیکردن آموزههای روانشناختی و آمادهکردن آنها برای استفاده روانشناسان و مشاوران ضرورت دارد.
آنچه روانشناسی اسلامی خوانده میشود، هرچند بهبود روانشناختی زندگی را به رسمیت میشناسد و برای آن برنامه و راهکار دارد، اما آن را هدف نهایی خود نمیداند. هدف نهایی روانشناسی اسلامی، هدف نهایی اسلام، یعنی پرورش انسان موحد و الاهی، است. جهتگیری آموزههای اسلامی، پرورش انسانهای موحد و خدامحور است.
آنچه روانشناسی اسلامی خوانده میشود، به سطح دنیوی زندگی انسان محدود نمیشود و به حیات معنوی، الاهی و اخروی وی نیز توجه میکند. شگفتآور اینکه آموزههایی که اسلام برای بهبود زندگی دنیوی به کار میگیرد، غالباً همان اموری است که حیات معنوی و اخروی وی را نیز تأمین میکنند؛ اموری که فرد را از منیّت، خودخواهی و مظاهر دنیوی آن جدا میسازد و خدایی میکند؛ از جمله توکل، صبر، شکر، زهد، دعا و مانند آن، که در تحقیقات جدید روانشناختی، فراوان به کار گرفته میشوند، و هرچند کارکرد آرامشبخشی، اضطرابزدایی، توانمندسازی و افزایش شادکامی و رضامندی را دارند، اما دقیقاً اموری هستند که از وی انسانی خدایی میسازند و حیات معنوی و اخروی وی را نیز تأمین میکنند.
هدف نهایی روانشناسی اسلامی، هدف نهایی اسلام، یعنی پرورش انسان موحد و الاهی، است. جهتگیری آموزههای اسلامی، پرورش انسانهای موحد و خدامحور است
در آنچه روانشناسی اسلامی خوانده میشود، اصلاً نگران تأیید نشدن نتایج نیستیم؛ چرا که اصل اسلام ثابت و فهم ما از دین است که به محک تجربه در میآید و خطا بودن فهم ما اشکالی به تقدس دین وارد نمیکند (و البته ممکن است تجربه ما غلط بوده است).
از سوی دیگر، روانشناسانی که انسان را مطالعه میکنند، در حقیقت صنع و ساخته خدا را مطالعه میکنند؛ انسانی که ارزشش از خانه خدا بیشتر است. وقتی روانشناس چنین انسانی را مطالعه میکند و بعد اشتباه یا ناقص درمی آید، آیا به قداست ساخته خدا خدشه وارد میشود؟ نه. در باره متون مقدس دینی نیز همین است. فهم و تفسیر و تحلیل و تجربه ما اگر متفاوت شود، به قداست آسیبی وارد نمیشود به نظریه محقق خدشه وارد میشود. پس جای نگرانی نیست.